محل تبلیغات شما
شعری از میرزا محمد علی خان چورسی که ما را با اندیشه های او آشنا می کند
بسم الله الرحمن الرحیم
یک بیت از شعر های حسام درج شد لذا این مطلب مجددا در وب قرار داده شد
آنان که گل ز گلشن موقوفه بو کنند
کمتر هوی حور و قصور آرزو کنند
لا تقربو به مال یتیمان صحیح بود
لا حذف شد فقط عمل تقربو کنند !
میرزا محمد علی خان حسام دیوان شاعر دوره مشروطه یا حسام چورسی
پسرا گوش کن به پند حسام با ادب باش تو ، مباش عوام
) شعر از حسام(
از روزگاران گذشته در چورس طایفه ای زندگی میكردند كه به كمال،معرفت،ملایمت و فرهنگ پروری ، ذوق معروف بودند .
این طایفه به" میرزا خلیل لر" معروفند و هنوز هم مردان و ن این طایفه دوست دارند اسم نوزادان خود را خلیل بگذارند با
این اسم آنها هم خاطره ی اجداد خود را حفظ می كنند همچنین این اسم برای بچه های آنها موفقیت و خوشبختی می آورد .
حقیقت این است كه باور آنها در مورد خوش یمن بودن این اسم دور از واقعیت نیست . در جمع این خانواده افرادی دانشمند و
صاحب كمال هنوز هم ظهور می كنند. كه فعلا درمورد آنها صحبت نمی كنیم .
میرزا محمد علی خان طاهری
میرزا محمد علی خان )متخلص به حسام ( در این طایفه بزرگ شد . از تاریخ تولد ایشان خبری نداریم اما می دانیم در سال
وفات ) 1231 هجری شمسی برابربا 1231 هجری قمری ( حدود 09 سال داشته اند . از آنجایی كه چورس در دوره های
مختلف مقر و پایگاه حگومتی بوده است . لذا وجود افراد كاردان و با سواد پدیده ای طبیعی بوده است منتهی به دلیل عمده ی
تغییر مراكز قدرت و حكومت در دویست سال اخیر ) از زمان عباس میرزابه بعد چورس جای و موقعیت خود را به مناطق
دیگر می دهد( و به این دلیل ، علاوه بر اینكه خودش فراموش می شود افراد صاحب نام آن نیز از یاد می روند.
در این نوشتار به سیمای این مرد بزرگ می پردازیم امّا در این راه مشكلی داریم و آن چیزی نیست جز دست خالی ما – در
مجلات پیك دانش آموزی دوره خود ما گاها مطالبی می نوشتند كه جالب و خواندنی بود از جمله لطیفه هایی می نوشتند كه
خواندن آنها در آن دوره محرومیت ؛ فقر و نداری مزه هایی شیرین داشت یكی از این لطیفه ها كه با موضوع ما سازگار است
این بود كه كودكی هنوز خواندن و نوشتن را بلد نبود وداشت با مداد خط هایی می كشید و به ظن خود چیزهایی می نوشت
مادرش از او می پرسد چه كار می كنی ؟
كودك جواب می دهد :به دوستم نامه می نویسم !!!
مادرش می گوید بچه تو كه نوشتن بلد نیستی
كو دك جواب می دهد كه دوستم هم خواندن بلد نیست!
قصه ی نوشتن ما هم از این فقره نگارش می باشد ما چیزی بلد نیستیم و چیزی هم در دست نداریم .
اما به حول و قوه الهی نا امید نخواهیم شد چون درته دلمان باور داریم كه با مطرح كردن این مسئله
خوانندگان محترم و كسانیكه به كتابهای یك صد سال قبل آشنایی و دسترسی دارند به ما كمك خواهند كرد تا به بخشی از شعر
های حسام دیوان دست بیابیم . و بدست آوردن تعدادی از اشعار خواه ناخواه ما را به شیوه و منش این مرد بیشتر آشنا خواهد
كرد .
حال این مسئله برما پوشیده است كه چرا این مرد شعرهایش را مكتوب نكرده است . چرا از دوستان ایشان كه تا حدودی هم
آرامش نسبی در زندگی خود داشته اند و در مناصب دولتی و نزدیك به كانونهای قدرت - ثروت آن زمان هم حضور داشته
اند شعر های ایشان را حفظ نكرده اند ؟ اگر چه می دانیم آشوب ها ، ناپایداری ها و وخامت اوضاع آن روزها در شهر ها و
روستاها دل و رمق انسانها را افسرده كرده بود و بقول خواجه ی شیراز :
ز تند باد حوادث نمی توان دیدن درین چمن كه گلی بوده است یاسمنی
ازین سموم كه برطرف بوستان بگذشت عجب كه بوی گلی است ورنگ نسترنی
و در مقایسه با سطح فكر و اندیشه عمومی امروز ؛ آنروزها از هزار نفر یك نفر هم با سواد نبود كه خود پیچیدگی اوضاع
ی آن زمان را در بدترین حالت به رخ می كشد.
همین كه انسان خاطرات مرحوم امین شرع خویی )معاصر حسام ( را می خواند ) كه به همت آقای صدرایی در دسترس
دوستان قرار گرفته است ( هر چه بیشتر متوجه این نا بسامانی ها می شود.
ولی آیا این نا بسامانی برای مرحوم امین شرع نیز نبوده است. كه اینقدر مطالب را شیوا نوشته است . به نظر می آید این
نابسامانی در اطراف حسام بیشتر بوده است . و یا اینكه حلقه ای كه در خوی دور و بر امین شرع بوده است در چورس نبوده
است بالطبع در خوی دایره ی اندیشمندان و عالمان وسیع تر از چورس بوده است . نبود اسناد ادبی حسام یكی از انگیزه های ما
در پرداختن به چورس است . و با جمع آوری این مطالب جسته و گریخته ی چورس می خواهیم و آرزو داریم بعد از این هر
چیزی مستند و مكتوب باشد و به قول جمله ی معروف هر چیزی كه سند ی ندارد تاریخ هم ندارد .
به هر حال نبود دیوان شعرحسام در یك كتاب همین نابسامانی ها را به رخ ما می كشد . در خانواده ایشان و خانه ی خود او
حداقل پنجاه جلد كتاب از موضوعات مختلف موجود و در ملكیت او بود و كتابهایی كه از ناحیه دوستان بدست او رسیده است
به مراتب بیشتر بوده است اگر ایشان چند سطر از اشعار خود را پشت و حاشیه هر یك از این كتابها می نوشت یك دیوان كوچك
از او باقی می ماند و ای بسا كه این كار را كرده است و یا دوستانش این كار را كرده اند اما این نابسامانی اقتصادی و نبود
امنیت اجتماعی و عدم ثبات حكومت كه گاها برای دولتمردان مشكلاتی پدید می آورد برای ایشان نیز پدید بوده است . و ایشان
در تنگنای مالی و شغلی قرار گرفته اند. كتابهایش دست به دست شده است . این است كه ما حدس می زنیم اشعار ایشان باید در
گوشه ی كتابهای خطی خوی باید باشد .
همانطور كه اصحاب قلم و همه می دانند دست یازیدن به كارهای ظریف هنری از قبیل شعر- نقاشی – خط - كتابت و كلا
كارهای ذوقی قبل از هر چیز به آرامش فكری و فراغ بال دارد . به تجربه می توان گفت انسانی كه شدیدا كار كرده باشد و
خستگی او مفرط باشد حتی از حرف زدن معمولی هم ناتوان می شود . و انسان نگران خیلی حلیم باشد اگر بتواند خود را
سرپا نگه دارد كافی است .
میرزا اسماعیل برادر محمد علی خان
یكی از پیر مردان نقل می كند حسام برادر دیگری نیز به نام میرزا اسماعیل طاهری ) تراز اول منطقه داشت( . میرزا
اسماعیل لحنی نافذ و سیمایی بسیار جذاب داشت و محاسن سفیدش این جذابیت را چند چندان كرده بود او محل و منطقه
بود مرثیه هایش بسیار دلنشین بوده است . بیشتر قرار و مدارهای آن دوره به خط میرزا اسماعیل بوده است )درآینده نمونه دست
خط میرزا اسماعیل درمعرض دید خوانندگان محترم قرار داده می شود.( خداوند بزرگ به این دو برادر كمال و ادب وافری
بخشیده بود . هنگامیكه اداره ثبت می خواهد برای مردم شناسنامه صادر كند اولین شناسنامه در چایپاره وچورس به نام میرزا
اسماعیل با شماره یك صادر شده است . ایشا ن اضافه می كند : من حسام را دیدم . حسام مردی خوش لباس و به قول امروزی
ها شیك پوش و ظاهری متناسب داشت و خاطراتی از او دارم در آن زمان ایشان مدتها بود كه از حكومت سلماس برگشته بود
)بنا به نوشته های انجمن ایالتی بعد از در گیری مشروطه چی ها با عوامل استبداد ( و حكومت ) دیوان چورس را داشت ( ما
كوچك بودیم با 19 یا دوازده سال سن-با دوستم در حوالی حكومت ایشان می گشتیم دیدیم از اتاق پشت محل كار و دفتر
حكومتی ایشان صدایی می آید می دانستیم كه افراد گناهكار یا مظنون در آنجا بطور موقت باز داشت می شدند لذا از روی
كنجكاوی و اصرار افراد حاضر در بسته بازداشتگاه را باز كردیم دو نفر بیرون آمدند.و در رفتند و خبر به حسام رسید ولی
چون رابطه خویشاوندی با ایشان داشتیم )حسام عموی مادرم بود ( و ما را دوست داشت به احترام ما از اشتباه خود ما و آن
دو نفر خطا كار در گذشت . و یا ایشان فراشی داشته اند به نام قهرمان كه خدا رحمتش كند . این قهرمان آدم شیرینی بوده
است. هر كس كه در دیوان كاری داشت و به آنجا مراجعه می كرد حتما خاطره ی خوبی از او داشته است . قهرمان در واقع
مامور ابلاغ حكم حكومتی به مردم بود . و اگر لازم بود كسی به دیوان ) دادگاه آنروزی ( فرا خوانده شود همین مرحوم قهرمان
به خانه و محل كار آنها مراجعه و آنها را به اصطلاح امروزی احضار می كرد . قهرمان جهت سامان دادن به اوضاع پرونده
آنها كار و تلاش می كرد . و در این میان معاش او رانیز باید مراجعه كنندگان می پرداختند . قهرمان در هنگام اخذ حق
احمه خود تكیه كلام معروفی داشته است روی به ارباب رجوع می كرده و تكرار می كرد : تو نمی دانی فقط دو ریال بده )
كه آن زمانها حق احمه خوبی برای فراش محسوب می شد( یعنی به زعم قهرمان ، مراجعه كننده به دادگاه اطلاعاتی
از چند وچون كار قضا ندارد و اگر این 3 ریال را پرداخت كند قهرمان پرونده ایشان را به روال می اندازد تا زود به حق و
حقوق خود برسند.
و بطوریكه گفتیم تغییر دوره و تغییر روشهای حكومتی در زمان آخر های قاجار و اوایل رضا خانی نیز بر زندگی این مرد
سایه انداخته است و میرزا محمد علی خان را دچار سختی كرده است . ما بر این فكر هستیم كه اگر بتوانیم حتی چندین
صفحه از ایشان بنویسیم و البته در ست و واقعی بنویسیم به هدف خود دست یافته ایم اما در همین چند صفحه هم مانده ایم –
و شاید كسی باشد كه ایشان را بیشتر بشناسد. ما تلاش خواهیم كرد از خانواده ی ایشان كمك بگیریم و اما اگر دانشمندان
محترمی كه به كتب آن دوره آگاهی و دسترسی دارند لطف كرده این منابع و یا حد اقل نام منابع را در اختیار ما قرار دهند بی
شك موفق خواهیم شد خصوصا از ون محترم شهرمان خوی كه قاعدتا ایشان ازمنابع یكصد سال و كتابهای خطی مطلع
می باشند مثلا در منابعی كه در كتابخانه ی نمازی شهرستان خوی و یا كتابخانه ی مرحوم آیت اله مرعشی در قم وجود دارند
ممكن است ابیات و مطالبی از این شاعر باشد و گویا مرحوم حجت الاسلام حاج آقا شیخ عباس آزرم ابیاتی از ایشان در دست
داشته اند . ما از فرزندان ایشان تقاضا داریم در صورت داشتن اطلاعاتی در این زمینه ما را راهنمایی كنند و همچنین از
مسئولین كتابخانه های نمازی خوی و آیت اله مرعشی امید كمك و چشم یاری داریم .
اولین مطلبی كه در مورد ایشان بطور تحلیلی و تحقیقی نوشته شده است با قلم توانای آقای دكتر امین ریاحی خویی دانشمند
بزرگ كشورمان و دیارمان می باشد ایشان در كتاب" گلگشت در شعر و اندیشه ی حافظ " اشاره ای به شرح و حال این شاعر
بزرگ داشته است .
ایشان در بخشی از كتاب خود شعر زیر حافظ را منعكس نموده ودر مورد رموز ماندگاری شعر حافظ می گویند :
"
نه هركه چهره بر افروخت دلبری داند نه هر كه آینه سازد ؛ سكندری داند
نه هركسی كه كله كج نهاد و راست نشست كلا ه داری و آیین سروری داند
وفای عهد نكو باشد ار بباموزی و گر نه هر كه تو بینی، ستمگری داند
هزار نكته باریكتر ز موی اینجا ست نه هركه سر بتراشد ، قلندری داند
"ما امروز نمی دانیم كه حافظ با این غزل كدام یك از نو دولتان زمانه خود را به زیر تازیانه
انتقاد و اندرز گرفته است ، اما مسلم است كه در آن روزها هر شنونده و خواننده ای دقایق سخن و گوشه و كنایه ها را درك می
كرد . این نكته را هم باید گفت كه انتقاد به گوشه وكنایه از انتقاد صریح مؤثرتر است، زیرا شنونده از احساس اینكه خود گوشه
و كنایه را كشف كرده است ،لذت بیشتری می برد و احساس می كند كه این درد دل خود او است . "
"در گریز حافظ از صراحت انتقاد ، این هنربزرگ هم است كه او از سرزنش بدان و ستمگران و
ظاهر پرستان گذشته ، نفس بدی و پلیدی و تباهی و ظاهرپرستی و ستمگری را نشانه می گیرد.
شعر خود را از بند زمان و مكان آزاد كرده ،و با آب حیا ت بی زمانی و بی مكانی عمر جاودانه بخشیده است . شاید نیازی به
گفتن نباشد كه شعر های ی و انتقادی محض ، عمری به
كوتاهی عمر رومه های روزانه دارند . می بینید مردم رنج ساعتها ایستادن در صفها ، در
زیر آفتاب سوزان یا برف و بوران را تحمل می كنند ، تا رومه ای بخرند و مثلا از كوپنهای
اعلام شده مواد مورد نیاز خود اطلاع یابند ، اما همین رومه فردا دیگر كاغذ با طله است !
در دو نسل پیش منظومه های عشقی همدانی در باره ت پیشگان زمان و مجلس چهارم و
دیگر مسائل آن روز مورد رغبت و علاقه شدید عمومی بود ، اما خیلی زود ، با گذشت چند سال و خارج شدن قهرمانان شعر
عشقی از صحنه ت ، شعر او هم از دایره بیرون رفت . "
"در شهر ما )خوی ( هم شاعری به نام حسام چورسی شعرش چنین سرنوشتی داشت . این شاعر ظنز گوی بعد از مشروطیت
در سالهای بیداری و آزادی و آشوب مقارن با جنگ اول جهانی شعر هایی در هجو متنفذان شهر كه مورد بغض و نفرت مردم
بودند ، می سرود . به هر كدام هم نام مستعار یا لقب مضحكی داده بود )یا مردم داده بودند ( و آنها را به این القاب هجو می كرد
تا نتوانند مزاحمش گردند . در آن سالها در شهر ما كسی نبود كه شعری از حسام از حفظ نداشته باشد ، و مجلسی نبود كه شور
و گرمی و هیجان و نشاطش از شعرهای لطیف او نباشد ، اما با مرگ قهرمانان شعر او و فراموش شدن حال و كار آنها ، شعر
حسام هم از خاطره ها رفت و امروز دیگر كسی رغبت شنیدن آنها را ندارد . "
ضمن احترام به عقاید استاد محترم ما اعتقاد داریم وقتی حافظ به ضرورت های گفتن می رسد به شكافتن اسرارو نقایص می
پرداخت وانتقاد صریح هم می كرد تا جایی كه درظرف زمان بگنجد و اما در دوره صد سال اخیرگویش وانتقاد با دوره ی
حافظ تفاوتهای ماهوی داشته است و شاید بخشی از انتقادات و اعتراضات مردم در زمان حسام كه در مشروطه نماد پیدا كرده
است و ادبیات اجتماعی جدیدی كه مولود یافته تاثیرآموزه های دینی و نفس حافظ ودیگران در مردم آن دوره باشد.و فرصتی پیش
آمده تا مردم به ندای داخلی خود ،افكار و اخلاق مستوردرضمیرخود جواب بدهد یعنی وقتی مردم با حس وضعیت دوره جدید
)بخشی تحت افكارنوو تا حدودی آزادیخواهانه و صاحب نیات خیر خواهانه بیشتردر فرانسه( و تلقی جدید و تفسیر نو از شعر
حافظ وسعدی وعالمان به چالش با حكومت ناتوان و ناتوان درسمت گیری رو به جلو ودرعین حال خواب آلود قاجاری پرداختند
حكومتی كه از سر فقد درایت ، جلو پای خود را نه كه حتی نوك بینی خود را نمی دید . درادبیات جدید، رهبران دینی وفكری
راستین مردم وخود مردم به دنبال راه خروجی و راه برون رفت از گرسنگی، بیماری، نا امنی هستند وهمانطور كه گفته شد
آوازه ی رشد و ترقی مناسبات و علم در اروپای به ظاهر متمدن بر مردم و شاعرآنان تاثیر داشته است .
شاعر و گروه مردم نگران ازبی سوادی، عقب ماندگی ؛ گامی بیشتر و تندتر به جلو برداشته اند شاعر ما در زمانی دهان به
سخن می گشاید كه گرسنگی امان مردم دور و بر او را بریده كاسه صبر آنها را دریده است و چنانكه می دانیم هزاران نفر در
كنار دیوارها شكم خود را گرفته و به انتظار مرگ نشسته اند. قدرتهای بزرگ و البته دشمن در داخل و خارج در هیبت دوستی
سعی درنفوذ و رخنه در ایمان و اعتقاد مردم و خاك ایران بوده اند .
در دوره حسام این دشمنی ها هزاران برابر از زمان حافظ بیشتر،علنی تر و نامردمیتر ظاهر شده است البته دراین مبحث
موضوعیت شعری حسام مد نظر نیست فعلا قصد معرفی او را داریم . وهمانطور كه استاد ریاحی در انتهای مطالب مربوط به
حسام می فرمایند دلیل ورود حسام و دیگران به این گونه موارد اجتماعی و انتقادات روزمره از متنفذین و ریا كاران ی و
ناباب از این جهت بوده است و این از اهمیت او نمی كاهد . آنها می دیدند و دیگر نمی توانستند مثل قدمای خود خاموش باشند
اگرچه حكومتیان قاجار و عوامل خارجی تیغ خود را در دست داشتند اما سپرعلم هم در دست مردم بود اگرچه در بیشتر موارد
سپر از نازكی شكسته و پاره می شد.
فقط می خواهیم بگوییم در زمان حسام درد وزخمهای های مردم سر باز كرده اند مردم حرفهایی در گوششان رسیده است كه
مثلا در فرانسه كمی راحتتر زندگی می گنند وحكومتی مثل قاجاردر فرانسه حضور ندارد وخلاصه اینكه مردم مطالباتی داشته
اند كه در زمان حافظ این مطالبات مطرح نبوده است و اگرمطرح بوده فقط در مشروطه زمان پرداختن به آن و اعتراض فرا
رسیده است مردم مدرسه می خواستند. امنیت می خواستند . و می خواستند كه در دور و بر خود یك نظام و ترتیب خوبی در
شهر و دیار داشته باشند آنها ازمانورها و اعمال حكومتهای چشم ناپاك روس و انگلیس وگاها افندی ها ی عثمانی خسته و ملول
شده اند كوتاه اینكه مردم دورو برحسام و خود حسام در ورودی دروازه ی یك عصرجدید قرار گرفته بودند وهر لحظه منتظر
ورود به آن مدینه ایده آل خود بودند .
از آقای دكترریاحی كه ستاره ساحت علم و ادب و چراغ راه شهر فرهنگ كشور و شهرمان هستند تقاضا داریم در صورت
دسترسی به اشعارحسام چورسی و مطالبی از زندگی ایشان به نشر آن همت بگمارند. هرچند تعداد این اشعار به تعداد كم و یا
چند سطری ازشرح زندگی حسام باشد .
به انگار ما پرداختن به یك شاعر یا شخصیت علمی و كاوش در زوایای زندگی او قبل از اینكه به آن شخصیت مرتبط
باشد وصل به تاریخ و هویت ملت اوست . یعنی چیزی به شاعر و شخصیت اضافه نمی كند هر چند كه كاری خوب و شایسته
است و ما رویا ها ؛ خواسته ها ؛ صداقت و خیر خواهی یك ملت را در شاعرو شخصیت ملی جستجو كرده و می خواهیم با
سر مشق قرار دادن او و كمك او به این خوبها ؛ نهایت های خوب و كمال مطلوب برسیم . نمونه بارز این مثال سرمشق قرار
گرفتن شاعر توسط منسوبین وی بعد از او در زندگی آنها
مشهود و ملموس است .
ما می خواهیم بگوییم نسل امروز ما می تواند با نگاه به افكار بزرگتر ها ی در حال حضور و به رد پای گذشتگان خود به
پیش بتازد و در این معامله و سودا گری سودی به خود دانشمند الگو و مورد توجه او چه دانشمند مورد نظر او در حال حیات
باشد یا نه ؛ نخواهد رسید و این سود به صندوق ذخیره نسل حاضر و آیندگان واریز خواهد شد .
***این شاعر بعد از حوادث پر تلا طم آن زمان و سختی ها ی مختص آن دوره كه مردم آنزمان را به ستوه آورده بود در سال
1231 هجری خورشیدی در چورس وفات نموده است و در قبرستان مامال به خاك سپرده شد بر روی سنگ آرامگاهش عدد
1232 خوانده می شود . بعد از ایشان كتابهای مورد علاقه ی او كه در واقع تنها دارایی ایشان حساب می شد دست به دست و
پخش و پلا می شود . و خیلی بجا خواهد بود آرامگاه ایشان متناسب با شان ایشان باز سازی شود .
بخشی از قصیده "علویه " حسام
ای معدن فتوّت و مهر و وفا علی
وی كان جود ومنبع صدق وصفا علی
ای لنگر سفینه بحر نجات نوح
وی باعث نجات خلیل خدا علی
گفته نبی به نص صریح این كلام را
من شهر علمم و علی بابها علی
گردید از وجود تو كعبه شریفتر
تنها نه كعبه زمزم و كوه منا علی
گویند یا علی به تو حلّال مشكلات
مشهور بوده نام تو مشگل گشا علی
در حیرتم نیامده بر كربلا چرا ؟
در دفن نعش پاك شه كربلا علی
خون گریه كن"حسام "به مظلومی حسین
شاید شفاعتت بكند مرتضی علی
-------------------------------------
** این مطالب با كسب اطلاعات بیشتر واخذ نظرات عزیزان تكمیل خواهد شد . به تذكرات ونكات دوستان صاحب نظر و با
ذوق توجه نموده ودراین نوشته دخالت داده خواهد شد
قبلا از لغزشهای احتمالی پوزش می خواهیم .
این شعر را از یکی از آشنایان شاعر برایمان خواند و مناسبت شعر بلحاظ تاثیری بوده است که شاعردر روزگار خودش دیده
بود و به چشم خود دیده بود. شعر به شرح ذیل است :
آنان که گل ز گلشن موقوفه بو کنند
کمتر هوای حور و قصور آرزو کنند
لا تقربو به مال یتیمان صحیح بود
لا حذف شد فقط عمل تقربو کنند
زمینهای وقف به مسجد جامع چورس
نویسندگان : نصرت اله سلطان بیگی معلم علوم انسانی مدارس راهنمایی شهرستان خوی و با همكاری علی سلطان بیگی
)عكس شاعررا خانواده ی ایشان در اختیار ما قرار داده اند كه از ایشان تشكر می نماییم .(
+ 1۱ ساعت 12:3 توسط علی سلطان بیگی /91/ نوشته شده در پنجشنبه 12۳0 | آرشیو نظرات

تاسف و تسلیت بمناسبت در گذشت آقای حاج منصور انوری

با سلام . حدود 5 ماه بود از وب را باز نکرده بودم

مادر در شعر رخشنده ( پروین) اعتصامی

كه ,ایشان ,حسام ,، ,مردم ,ی ,بوده است ,خود را ,است و ,كه در ,و به ,آرزو کنندلا تقربو

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Christopher's page thingeconcdar Blair's life quenaigily inivualsig dimokeve Norman's info Edith's info reibirthdusmo deftwindica