محل تبلیغات شما
کمک اردوغان به جمهوری آذربایجان قابل تقدیر اما با سخنرانی و شعر خوانی غلط و وظایف ما ایرانی ها(بخش 4)
 دوستان بخش اصلی بحث ما همین قسمت است که همینجا تمام خواهیم کرد اما بعد ها اگر قسمت شد کمی  دامنه بحث را گسترش خواهم داد. یعنی هم  ادبی ترش خواهم کرد و جملات اشتباه  که عجولانه نوشته شده و در شان خوانندگان محترم نیست  را اصلاح می کنم ولی الان همین قدر از دستم بر می آید.
دوستان اخیرا در مورد قوم گرایی و قومیت ها و زبان و غیره در میان عده ایاز جامعه ما  صحبت هایی می شود که اصلا برای فرهنگ ما خوب نیست. مثلا یکی کم لطفی در مورد  همین فردوسی نویسنده و سراینده شاهنامه است که واقعا در نوع خود شاه  نامه ادبیات هست .
است.  و چرا از فردوسی بدشان می آید علت اینست که فردوسی در بعضی بیتها قوم های دیگر را تحقیر کرده است . اگر اینجوری هست فردوسی در آنجا اشتباه کرده و بیراهه رفته این دلیل می شود که  کتابش را بگذارزیم کنار و یا به این شخصیت بدبین شویم؟ .
همین الان هم گاهی در یک جامعه ای با یک زبان  بر علیه جامعه دیگر لطیفه درست می کند و حتی بین دو شهر با فرهنگ و زبان مشترک که همزبان هستند و از یک جنسند یک شهر در مورد شهر همسایه اراجیفی را می بافد. پس حق داریم  ضمن اینکه از بعضی مطالب فردوسی انتقاد می کنیم  تعریف و تحسین او هم لازم است و کناه نیست . دیگر حق نداریم بگوییم او  هیچکاری نکرده و بی انصافی کرده تمام سروده های او را پوچ بدانیم آیا این کار ذرست هست ؟ دوستان اگر کسی به شاعری کم محلی کند به قدر یقین خودش مشکل دارد. توهین به فردوسی یعنی توهین به استاد شهریار و توهین به بشریت .
از همین دوستان می پرسم چطور است که شما مخلص شهریار هستید ولی از فردوسی بدتان می آید؟ مگر شهریار به زیان فردوسی حرف نزده است؟ کوچک کردن خدمات ادبی و قریحه های ذوقی بشریت واقعا نهایت بی انصافی است.


و یا  شاید عده ای بگویند که چون دولت ما  توجه اقتصادی - فرهنگی بیشتری به تهران دارد لذا ما باید از دولت مرکزی جدا شویم . این مطالب هم  خیلی خطرناکه و البته اینجا صحبت هایم هم با این دوستان هست و هم  باید با سیستم حکومتی خود هم حرف بزنم. دوستان بعنوان کسی که اندک سوادی دارم که بد را از خوب تشخیص بدهم این افکار و دلخوری از مرکز که کمی هم منطقی هست اما اگر از حد بگذرد و خصوصا با عبارت و با عتاب و  خطاب پان فارسیزم همراه باشد(که برخورد و دیدگاهی تند است) اگر کمی از احساسات و روحیه ذاتی بشر ناشی باشد بخشی هم از رفتار و کردار و بزرگ بینی مرکز نشینان هست برای این کار مثالی خواهم زد از 70اوضاع سال قبل و رفتار دولت مرکزی با آذربایجان و یا همین دولت مرکزی با دیگر استانها در ایران که خود  همین رفتار بد و تبعیض آمیز و یا عدم توجه به خواستهای استانها خوذ باعث تیرگی روابط با مرکز گردیده است.

دوستان  یک مثال واضح بگویم: در وقایع حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان در سال 1324 الی 1325 چه عاملی باعث شد که این اختلاف و رویگردانی از تهران و سپس اختلاف شدید و برادر کشی را موجب گردید؟ وقتی دولتی با ملت خودش کنار نیاید و رسیدگی نکند آنوقت ممکنه دایه هایی مهربانتر از مادر پیدا شود.

 اگر دنبال دلایل ظهور فرقه  باشیم باید کمی با دقت موضوع را بررسی کنیم . اگر چه شوروی لباس دوستی پوشیده بود و یا اگر چه دولت مرکزی هم اشکالات فراوان داشت اما عامل عمده وقایع ناراضی بودن مردم از دولت مرکزی بود یعنی زمینه های نیتی از قبیل عدم توجه دولت به وضعیت نابسامان اقتصادی و مرکز گرایی و به حساب گذاشته نشدن استعداد های هر محل و نکاه از بالا به این مناطق از زمان مشروطه به این طرف بود .
مردم آذربایجان که بانی مشروطه بودند آگاه بودند . آذر بایجان در آن زمان دروازه اروپا بود  آذربایجان با تحولات اروپا در تماس بود . و در مقایسه با دیگر مناطق ایران مانند این بود که مثلا آنها در آدربایجان از قرن به بعد اینترنت دو نیاری مجازی داشتند ولی سایر استانها فاقد آن بودند آذربایجان از طریق اورپا و روسیه  در جریان تغییر مناسبات اجتماعی و تفکر های نو و انقلاب گرایی بود  و بعد از انقلاب مشروطه آذربایجانیها مثل اینکه دیدند علیرغم آن همه مجاهدت و تلاش در زمان مشروطه که خواهان اصلاحات اقتصادی و ی کم و بیش شبیه به اروپا بودند  وضعیت آنها از زمان مشروطه هم داشت بدتر می شد . و بعد از جنگ دوم و غیبت رضا شاه یک بی نظمی در امور اداره کشور پیدا شد. غلات نبود. ناامنی بیشتر شد . بیمار بیشتر شد .
و نتیجه این شد که شوروی بعد از جنگ جهانی مانند متفقین دیگر خود از ایران خارج نسدو  برای خودش جای پایی  درست کرد و هم  ملت  و دولت تازه کار محمدرضایی عوض اینکه همکاری و  کار و تلاش کنند وارد مناقشات ی شدند و مردم از نهران نا امید شدند. و شوروی از تنها بودن مردم آذربایجان در مقابل دولت مرکزی سواستفاده کرده و سران فرقه  ولابستگی بیشتری به شوروی پیدا کردند و لذا به تعبیر ی با دشمن بزرگتر و خطر ناکتر متحد شده و بر علیه دشمن کوچک و وطنی شوریدند و نتیجه آن کشته شدن هزاران آذربایجانی و افراد دولتی گردید و  آنطور که می گویند سه نفر از افراد فرقه را در مقابل شاه بجای گوسفند سر بریدند و در این میان مادران آذربایجانی لباس ماتم پوشیدند ولی مسکو به طمع و قول نفت شمال از نخست وزیر وقت قوام که اتفاقا فریب جانانه ای هم انجام داد ککش هم نگزید.
منظور اگر ملتی نتواند با افراد خودش به توافق برسد و مهربانی نماید و کشور خودش را با درایت اداره کند ضربه پذیر می شود و باید بدون تعصب و عاقلانه حرکت کنیم . حل مسایل داخلی و ظلم دیدن از هم وطن و توافق با او بهتر از همدستی با استالین ها هست .

دوستان در آینده سعی خواهم کرد اولا  این مطالب را ویرایش کنم چون  این مطالب را با عجله نوشته ام  هر چند بضاعت بیشتری ندارم اما این جوری هم پس و پیش نوشتن خوب نیست . و دوما کاری کنم که  ارزش خواندن را داشته باشد.
از شنیدن انتقادات و گلایه ها  هم بسیار راضی خواهم بود  که همه ما و دولت ما از این مطالب درس بگیریم و بلایای قبلی بر سرمان نیاید . خدا یارتان باشد. 

تاسف و تسلیت بمناسبت در گذشت آقای حاج منصور انوری

با سلام . حدود 5 ماه بود از وب را باز نکرده بودم

مادر در شعر رخشنده ( پروین) اعتصامی

هم ,دولت ,فردوسی ,آذربایجان ,هست ,همین ,دولت مرکزی ,این مطالب ,و یا ,توهین به ,و در

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

countcidicin Seyed Mahdi Rafougar kindtetdaygeo kamumosu مطالب اینترنتی وب مذهبی,علمی,پزشکی,سرگرمی,ورزشی,آموزشی رضا فاگوسیت swamelovex Carman's notes Andrew's blog زندگی طبق معمول